هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد فراق و عشق بی‌پاسخ است. شاعر از زلف معشوق، پریشانی خاطر، سوختن مانند شمع، ریختن اشک‌های گلگون، و ویرانی خانه دل می‌گوید. او خود را همچون پروانه‌ای می‌داند که به دور شمع عشق می‌گردد و از فراق رنج می‌برد. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند شمع، پروانه، گل، و اشک است که عمق احساسات شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند فراق، درد عشق، و ویرانی نیاز به بلوغ عاطفی دارند که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۱۷۶

بس که از زلف تو من خاطر پریشانم هنوز
سنبل است چیزی که می باشد به دامانم هنوز

همچو شمع نمی سوزم امشب از دست غمت
رفته جانم از تن و در کندن جانم هنوز

نیست ماتم گر سرم ببرید با تیغ جفا
زانکه در عیدش چو اسماعیل قربانم هنوز

آنقدر من در فراقش اشک گلگون ریختم
چون شفق خون می دمد از شام هجرانم هنوز

آه از شمع وفا پروانه کردم بی وطن
همچو زنبور عسل من خانه ویرانم هنوز

ناله کردم از فراقش همچو نی شام و سحر
روز و شب لیک از غمش با آه و افغانم هنوز

از کتاب عشق کردم ابتدا درس غمش
انتهائی نیست در تمهید سامانم هنوز

بس که با یاد رخش چون شمع کردم گریه ها
اشک حسرت می رود هر دم ز مژگانم هنوز

آتش شوق محبت از سر من کم مباد
بس که من پروانه شمع شبستانم هنوز

همچو گل طغرل ز عشقش جیب صبرم پاره شد
می دهد بوی وفا چاک گریبانم هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.