هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از امید و ناامیدی در عشق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی معشوق، رنج هجران و ارزش عشق می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند خورشید، زلف پریشان و گوهر فرد، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند وادی عشق و ایمان نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۰۱

دمد صبح امید من اگر از شام هجرانش
نگه خورشید خرمن می کند از روی تابانش

چسان آیم به عرض جوهر فرد دهان او
که حکمت ها بود پوشیده در تفریق امکانش!

اگر چه چشم من روشن شد از خاک رهش لیکن
دماغ شانه تاریک است از زلف پریشانش

خمار چشم او زاهد به خواب ناز اگر بیند
به یک نظاره می سازد گرو از نقد ایمانش

نوازش نامه های وضع جودش گر بیان سازم
عرق بر روی حاتم گل کند از شرم احسانش

اگر بر دعوی رویش گل اندر باغ برخیزد
کشد دامان زلف او به خاری از گریبانش

به راه وادی عشقش تو را از سر قدم باید
که عاشق را نباشد باک از خار مغیلانش!

برای لعل شیرین کوهکن جان می کند لیکن
نمی ارزد به پیش او به یک جو قیمت جانش!

نگردد هر کس از لاف محبت همسر مجنون
بود خاصیت دولت در انگشت سلیمانش!

خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن طغرل
شکست ما تماشا کن مپرس از رنگ پیمانش!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.