هوش مصنوعی:
این متن به بیان ناپایداری و سختیهای زندگی دنیوی میپردازد و بر این نکته تأکید دارد که در این جهان گذرا، شادی و غم درهم آمیختهاند و آسایش حقیقی وجود ندارد. شاعر از فرصتهای از دست رفته و ضرورت احتیاط در زندگی سخن میگوید و عشق را جدی و پرشرط و شروط توصیف میکند. در نهایت، با پذیرش تقدیر و قضای الهی، از زهر غم به عنوان بخشی از سرنوشت خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۰۴
تا قضا زد خیمه هستی درین نیلی بساط
شهد جام عیش را با زهر غم کرد اختلاط
راحتی نبود به کس در محنت آباد جهان
جای آسائش نباشد صحن و بام این رباط
فرصت فردا ز دیوان ازل نآمد تو را
می توانی کن تو کار خویش امروز احتیاط
در سلوک عاشقی تمکین بود شرط ادب
بارگاه عشق نبود جای هزل و انبساط
زال دنیا را که مردان سه طلاقش داده اند
غره مکرش مشو بینی به گوش او قراط
عاقبت پیچید به پایت رشته دام اجل
مسلخ دنیا که از شام و سحر دارد قماط
طغرل از جام ازل با قسمت خود راضی ام
زهر غم باشد نصیبم از قضا جای قباط
شهد جام عیش را با زهر غم کرد اختلاط
راحتی نبود به کس در محنت آباد جهان
جای آسائش نباشد صحن و بام این رباط
فرصت فردا ز دیوان ازل نآمد تو را
می توانی کن تو کار خویش امروز احتیاط
در سلوک عاشقی تمکین بود شرط ادب
بارگاه عشق نبود جای هزل و انبساط
زال دنیا را که مردان سه طلاقش داده اند
غره مکرش مشو بینی به گوش او قراط
عاقبت پیچید به پایت رشته دام اجل
مسلخ دنیا که از شام و سحر دارد قماط
طغرل از جام ازل با قسمت خود راضی ام
زهر غم باشد نصیبم از قضا جای قباط
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.