هوش مصنوعی: این شعر به تمثیل شمع و پروانه می‌پردازد و رابطه‌ی عاشقانه و فداکارانه‌ی آن‌ها را به تصویر می‌کشد. شمع نماد عشق و فداکاری است و پروانه سمبل عاشقی بی‌قرار. شعر به مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، رنج، و تقدیر می‌پردازد و با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات عمیق انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۰۸

تا شد از کتم عدم در ملک هستی بود شمع
دایه شد پروانه گویا در شب مولود شمع

بس که شب تا روز دارد گریه بر حال جهان
جز صدای اشک حسرت کی بود در رود شمع؟!

گر چه باشد جنس او را گرمی بازار شب
غیر جان کندن ازین سودا نباشد سود شمع

کردن اهل کرم اندر بلندی شد مثل
یک جهان پروانه می باشد مطیع جود شمع

باشدش از جوش سودا طالع او مشتری
رشک می آید مرا از طالع مسعود شمع

در قیام ایستاده با یک پای از شب تا سحر
کس نمی داند چه باشد عاقبت مقصود شمع؟!

در وفا سر داد هر کس زندگی از سر گرفت
این مثل روشن بود از جسم غمفرسود شمع

گر نباشد شمع کی پروانه باشد در جهان؟!
بود این پروانه ها نبود مگر از بود شمع؟!

طغرل از جوش غم سودای او معلوم شد
کش بود از روغن پروانه گویا دود شمع!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.