۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۵

گر کسی چیند ز باغ عارضت یکبار گل
در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل

کرده ای تا دیده خود محرم دیدار خویش
جوهر آئینه آرد هر دم از زنگار گل

کم بود همچون گل روی تو گل اندر چمن
در گلستان جهان دیدیم ما بسیار گل

صورتی از چین زلفت گر فتد ناگه به چین
پنجه بهزاد می چیند ز شاخ مار گل

در چمن گل را اگر بینی تو با صد رنگ و بو
گر نه مانند رخ او بشکفد مشمار گل!

هر کجا باشد حدیث پرده رخسار او
ساز مطرب آورد از نغمه هر تار گل

دم به دم ز اقبال بخت خویش مانند هدف
می کند بر سینه ام تیر نگاه یار گل

ز اول شب تا سحر خوابیده اندر فرش ناز
کی شود از ناله بلبل دمی بیدار گل؟!

جز دم وحدت به زیر رأیت عشقش مزن
خون منصورت کند ناگه ز چوب دار گل

وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن
خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.