هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و ناله‌های عاشقانه‌ی شاعر است که از فراق و دوری معشوق رنج می‌برد. او از ناله‌هایش می‌گوید که در سینه محبوس شده و آرزوی رسیدن به وصال معشوق را دارد. شاعر از شور جنون‌آسای عشق سخن می‌گوید و ناله‌هایش را به عناصر مختلفی مانند شمع، تیر و کمان تشبیه می‌کند. در نهایت، او از ویرانی صبر و تمکین خود در اثر این عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و جنون عاشقانه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۳۱

بر نمی آید برون از سینه آسان ناله ام
سرمه سان در عهد چشمش بسته پیمان ناله ام

از تو ای شور جنون ساز دگر دارم هوس
تا شود از پرده خاموشی عریان ناله ام

آنقدر در مجمر داغ ادب اخگر شدم
در نظر آید تو را شمع شبستان ناله ام؟!

نیست خالی با همه تعجیل از پیغام وصل
می رسد از کوی او برچیده دامان ناله ام

در خیال زلف او اینست گر سامان من
تا کجا خواهد شدن یارب پریشان ناله ام؟!

مشتری خواهی تو گر جنس از دکان اعتبار
قیمت بسیار دارد نیست ارزان ناله ام!

خانه صبرم ثباتی داشت از دیدار او
قصر تمکینم کند امروز ویران ناله ام

هر کسی بار امانت را به جائی می نهد
بشنوی هرگه گذشتی از نیستان ناله ام

گشته از بار فراقش دوش من همچون کمان
آه من امروز چون تیرست پیکان ناله ام!

حبذا طغرل که می گوید مه اوج سخن
بعد ازین این نه فلک گوئیست چوگان ناله ام!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.