هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و غم‌های زندگی خود می‌نالد و احساس می‌کند که در دام نیرنگ‌ها و بدبیاری‌ها گرفتار شده است. او از دوری از راحتی و بی‌توجهی دوستان شکایت دارد و خود را مانند یوسف در زندان محنت می‌بیند. همچنین، او از ناامیدی در یافتن شادی و اقبال در زندگی سخن می‌گوید و تنها غم را سودای خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، بیان غم و اندوه و مفاهیم پیچیده‌ای مانند نیرنگ و محنت نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۷۴

آه از جوش صفای طبع معنی زای من
زنگ غم آئینه سان بگرفته سر تا پای من!

عاقبت از دست نیرنگ زلیخای قدر
گوشه زندان محنت شد چو یوسف جای من!

مهر راحت دشمنم گردیده از بخت سیه
دوستان را نیست هرگز ذره ای پروای من!

تا شدم من محرم میخانه بزم وجود
باده عشرت نخواهی یافت از مینای من!

مشتری اقبال نظمم لیک در بازار دهر
جز قماش غم نباشد دیگری سودای من!

دستبند دعوی ام بود حلقه زلف بتان
زان سبب شد بسته بی زنجیر اکنون پای من!

گشتم از تهمت اسیر دوزخ قهر عدو
یاد چون گلزار جنت منزل و مأوای من!

طغرل از جور فلک گشتم اسیر قید غم
گرنه لطف حق ببخشاید به حالم وای من!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.