هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، از درد هجران و بی‌عدالتی می‌گوید. شاعر از عشق ناکام، ظلم زمانه و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و با تصاویری مانند خورشید بی‌تاب، اشک‌های جاری و مقایسه‌های عاطفی، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز، استفاده از استعاره‌های پیچیده و لحن احساسیِ سنگین، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین برخی مضامین مانند ظلم و ناامیدی نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۲۷۵

تاب رخت ندارد خورشید طاق گردون
بشکسته قدر یاقوت از این دو لعل میگون

امروز چون تو شاهی نبود به ملک خوبی
یکسر سپاه غمزه همراه چشم مفتون

جاری شود ز چشمم گریم اگر ز هجرت
مردم به آب ماند نهری شود چو جیحون

یارب ز ظلم کوشی دائم چرا خموشی
رخ را همیشه پوشی از عاشقان محزون؟!

جام شراب تا کی با غیر ما بنوشی؟!
ای لیلی زمانه رحمی به حال مجنون!

اندر حریم وصلت محرم همیشه اغیار
با ما که مردم از غم لطفی به حق بیچون!

نامت به هر سر بیت بنهاده همچو تاجی
جان شد برون که طغرل تا وا کشید مضمون
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.