۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۳

ماه تمام من که منم مستمند تو
مرغ دلم فتاده به دام کمند تو

رفتار خویش کبک دری ترک می کند
بیند اگر خرام قد دلپسند تو

در ملک حسن خسرو فرمانروا توئی
دل نیست در جهان که نباشد به بند تو!

ای قامت بلند تو سرمشق دلبری
جانم فدای قامت بالا بلند تو!

نرد مفاخرت ز فلک می برد زمین
زیرا که محرم است به نعل سمند تو

قربان آن شوم که تو را آفریده است
در هر کجا بود سخن از چون و چند تو

لب های غنچه وا نشود گر روی به باغ
از شرم خنده لب شیرین ز قند تو

یاد از هوای سجده ابروت می کند
طغرل نکرده وهم ز تیغ پرند تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.