هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد هجران و فراق معشوق می‌گوید. شاعر شب‌های تیره و روزهای سیاه خود را بدون یار توصیف می‌کند و از تأثیر هجران بر روح و جسم عاشقان سخن می‌گوید. او از شراب و می‌خوارگی به عنوان نمادی برای فراموشی دردها استفاده می‌کند و در نهایت به دیر مغان و فنا در عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و می‌خوارگی به عنوان نمادهای عرفانی ممکن است نیاز به توضیح بیشتری برای مخاطبان کم‌سن‌تر داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵ - تتبع مخدومی

بی روی تو شد تیره از اشک مرا شب ها
روشن نشود شب ها بی ماه ز کوکبها

از تیرگی هجرت شد روز و شبم یکسان
کز شب سیهم روز است وز روز سیه شبها

عشاق که از هجرت کردند تهی قالب
باز از لب جان بخشت جان رفت به قالبها

بی قدر تو در بستان هر شاخ که پر برگ است
ماریست مرا کز وی آویخته عقربها

یکقطره می ای ساقی بس کرد میم لیکن
زان می که ترا گردد آلوده بآن لبها

من مست شراب ای دل زهاد و غم کوثر
دوری بودم زیشان از دوری مشربها

در دیر مغان فانی یکجام خورد اکنون
یک جام دگر خواهد با ناله یاربها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - تتبع حضرت مخدومی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - تتبع مخدومی جامی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.