هوش مصنوعی: این شعر از جامی بیانگر درد هجران و عشق نافرجام است. شاعر از رنج‌های درونی، غم و اندوه، و ناتوانی در رسیدن به معشوق سخن می‌گوید. او همچنین به تغییر حالات خود از خرد به جنون اشاره می‌کند و از حیرت و سردرگمی در زندگی می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و اندوه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۴ - تتبع حضرت مخدومی

ای از بهار حسن تو بر چهره ام گلزارها
در سینه زان گلزارها دارم خلیده خارها

از نیش هجرش متصل کو رشته جانم گسل
چون دوخت نتوان چاک دل زان سوزن و زین تارها

در کلبه غم گر برم آیی نیابی پیکرم
بس خاک و خواری بر سرم کافتاده از دیوارها

از حمرت رخسار کی بتوان شدن همرنگ وی
ما را به خون او را به می چون رنگ شد رخسارها

چون زان بت آشفته خو آرم بسوی قبله رو
بسته چو از هر تار مو بر گردنم زنارها

بودم به عقل ذوفنون پیر خرد پیش از جنون
طفلان دوانندم کنون در کوچه و بازارها

زین نظم نو چرخ کهن یکباره گو حیرت مکن
فانی چو تعلیم سخن دارد جامی بارها
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - تتبع مخدومی نورا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - تتبع مخدومی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.