۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا

خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا

پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا

خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد
باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا

گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه
هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا

بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد
بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا

سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر
چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا

خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور
فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا

فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد
قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - تتبع خواجه در طور سعدی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.