هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، با استفاده از استعارههای زیبا مانند نسیم صبح، باغ عمر، و آب آتش رنگ، به موضوع عشق الهی و رهایی از غرور دنیوی میپردازد. شاعر از ناشکیبایی خود در راه عشق سخن میگوید و از جوانان میخواهد که به او رحم کنند. همچنین، به اهمیت عشق و بادهنوشی به عنوان نمادهایی از وصال الهی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند بادهنوشی و عشق شیدایی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۰ - تتبع خواجه
نسیم صبح بگو آن نهال رعنا را
که باغ عمر خزان دیده از تو شد ما را
بیک قدح که کشیدی ز آب آتش رنگ
چه آتشی که زدی عاشقان شیدا را
شدم بزهد قوی غره و ندانستم
که روزی عشق به عجز افکند توانا را
تو ای جوان که شکیبا ز خیل عشاقی
ترحمی بکن این پیر ناشکیبا را
فروز مشعله حسن از آتش عشق است
مدار حیف ز اهل نظر تماشا را
لبت چو آب حیات است زانکه پیشش نیست
بگاه نطق ره دم زدن مسیحا را
بیا که حاصل کونین برگ کاهی نیست
بکوی میکده رندان باده پیما را
به جان قبول کنم هر چه شیخ فرماید
اگر نه منع کند عشق و جام صهبا را
فتاد فانی بیخانمان به رسوایی
چو دید بزم خراباتیان رسوا را
که باغ عمر خزان دیده از تو شد ما را
بیک قدح که کشیدی ز آب آتش رنگ
چه آتشی که زدی عاشقان شیدا را
شدم بزهد قوی غره و ندانستم
که روزی عشق به عجز افکند توانا را
تو ای جوان که شکیبا ز خیل عشاقی
ترحمی بکن این پیر ناشکیبا را
فروز مشعله حسن از آتش عشق است
مدار حیف ز اهل نظر تماشا را
لبت چو آب حیات است زانکه پیشش نیست
بگاه نطق ره دم زدن مسیحا را
بیا که حاصل کونین برگ کاهی نیست
بکوی میکده رندان باده پیما را
به جان قبول کنم هر چه شیخ فرماید
اگر نه منع کند عشق و جام صهبا را
فتاد فانی بیخانمان به رسوایی
چو دید بزم خراباتیان رسوا را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.