هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج ناشی از بیماری یار خود می‌نالد و آرزو می‌کند که بتواند درد او را تسکین دهد. او از ضعف و ناتوانی معشوقه‌اش سخن می‌گوید و تمایل دارد جان خود را فدای سلامتی او کند. شاعر روزگار خود را تیره و تار می‌بیند و امیدوار است روزی دوباره شادمانی و صفا را تجربه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و رنج همراه شده و درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۱ - تتبع شیخ

هر گه از تب زرد یابم گلعذار خویشرا
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویشرا

در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویشرا

از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
کی توانم بست چشم اشکبار خویشرا

کاشکی تب خاله از لعلش به دندان برکنم
تا کنم فارغ ز رنجش لعل یار خویشرا

عمر من چبود به عمر او فزایی ای سپهر
تا حیات و جان فدا سازم نگار خویشرا

روزگارم تیره شد از رنج آن مه کی شود
تا دگر بینم صفایی روزگار خویشرا

فانیا چون خوشترش یابی به رسم تهنیت
برفشان از جان بپای او نثار خویشرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰ - تتبع میر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲ - مخترع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.