۲۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴ - اختراع

چون به دیر آمد ز بهر خم شکستن محتسب
شد دل رندان چو چشم شوخ ساقی مضطرب

اجتناب افتاد اهل دیر را از وحشتش
اهل دین نبود عجب گشتن ز شیطان محتسب

آفتش افکند در دور حریفان انقلاب
کش به جان آفت رسد از دور چرخ منقلب

شام هجران حمرت گردون چه باشد از شفق
گر نگشته آتش آهم به گردون ملتهب

کامکاران را نکودان نیکوان را ارتکاب
آن چو نبود بد بود گشتن بدی را مرتکب

عاشقی و دردمندی پیشه کن ور نیستی
خویش را با اهل درد عشق میکن منتسب

فانیا گر قطع صحرای فنا را طالبی
بایدت از باطن پیر مغان شد مکتسب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵ - اختراع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.