هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی و ناله‌هایش به درگاه خداوند است. او از تب و سردرد جوانی می‌گوید و از خدا می‌خواهد که او را از این ناله‌ها نجات دهد. شاعر همچنین از ریا و تظاهر اهل زهد انتقاد می‌کند و راه صادقانهٔ عشق و مستی را ترجیح می‌دهد. در نهایت، او آرزو می‌کند که به خاک آستان فنا برسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و انتقاد از اهل زهد نیاز به درک بالاتری از زمینهٔ فرهنگی و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۳ - مخترع

ز تب مباد صداعی بدان جوان یارب
که صدقه سرش این پیر ناتوان یارب

ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت
توام خلاص نمایی ازین فغان یا رب

رسید یا رب من شام غم به مجمع دیر
چه باشد از تب من بشنود از آن یارب

ز دیر مغ بچه ای مست شد برون سوی شهر
ز اهل زهد به دیر امینش رسان یارب

شدن به کوی ریا شیخ را خوش است مباد
مرا به جز روش کوچه ی مغان یارب

چو سرکشی است طریق ریا سر فانی
شود به دیر فنا خاک آستان یا رب!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲ - در طور خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴ - اختراع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.