هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد و رنج عشق، جدایی و بی‌نشانی است. شاعر از غم‌هایش می‌گوید، از زلف یار به عنوان کمند یاد می‌کند و از چشم خون‌فشان خود سخن می‌راند. او به بی‌نشانی و نیستی خود اشاره دارد و می‌گوید که در این راه، آن‌که از خود گذشته نشان اوست. در پایان، شاعر دل و جان خود را به معشوق سپرده و از تقسیم‌بندی «تو یا من» فراتر می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۲ - تتبع میر

خیال مغبچگان تا درون جان من است
بکوی دیر مغان ناله و فغان من است

کمند زلف بتی این که ساختم زنار
درون دیر بهر بزم داستان من است

به بین بصافی ساغر درو به حمرت می
که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است

به کوهکن نگر و بیستون که آن گویی
دل طپنده و این یک غم گران من است

مگو فتاده به من موی از دهان سبو
که در سرشک مژه چشم ناتوان من است

چو من به نیستی از بی نشانی افتادم
درین ره آنکه ز خود نیست شد نشان من است

هزار تیغ بلا گر کشی نتابم روی
مباش رنجه گر از بهر امتحان من است

بلطف بکر معانی نگر دلا و مپرس
که از کجاست که گلهای گلستان من است؟

سپرد نقد دل و جان به مخزنت فانی
دگر مگو که ازان تو یا ازان من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱ - تتبع شیخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.