۲۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳ - تتبع خواجه

چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت
خوش است گر سر خود بر ندارم از قدمت

چه عیب دم بدم ار خاک کوی دیر شوم
ز نشأای که دهد بادهای دمبدمت

گناه آتش عشق ای فرشته پر منویس
که در نگیرد ازین شعله بلا قلمت

درون پرده سرایت چگونه یابم بار؟
گهی که باد صبا نیست محرم حرمت

چسان کشم رقم عیش بر صحیفه دل
که جان نماند ز بس داغهای درد غمت

بدان شمایل مطبوع خواهم از مهوش
که سینه چاک زنم در میان جان کشمت

شدی چو قلب سپه درد را دلا چه عجب
اگر ز شعله عشق بتان بود علمت

وجود چرخ عدم دان و خویش را خوش دار
که پیش اوست مساوی وجود یا عدمت

خیال وصل ز خاطر برون کن ای فانی
که بس حقیری و او را ز حد برون عظمت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲ - تتبع میر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.