۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵ - ایضا له

در دلم تیره گی از فرقت مشکین خالیست
که ازو هر نفسم آمده مشکل خالیست

مرغ دل کش نبود بال به سوی تو پرد
چه عجب از غم این دلشده فارغ بالیست

دود اندوه ملامت دل پر خون مرا
از غم طره مشکین عذار آلیست

از غم دهر به یک جام حمایت نکنی
ساقیا جانب رندان عجبت اهمالیست

صبح در دیر مغان مغبچه باده فروش
جام می داد صباحم چه همایون فالیست

بین سوی پیر زن عشوه گر دهر که چون
رستمانند زبونش چه عجایب زالیست

هجر آن ماه دو هفته کشدم ای فانی
«ما هم این هفته شد از شهر و به چشمم سالیست ».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.