۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵ - در طور خواجه

صبح چون رایت بفرق خسرو خاور کشید
باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید

کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح
لاله سان در جام یاقونی می احمر کشید

زیبدش در باغ رعنایی نمودن هر گه او
چون گل رعنا می گلگون ز جام زر کشید

تا بهار دیگرش بس هر که یک صبح بهار
جام گلرنگ از کف ساقی نسرین بر کشید

در شبستان فلک افتاده همچون سایه باش
زانکه ترک سر کند چون شمع آنکاو سر کشید

سر فرو نارد که نوشد آب خضر از جام جم
درد نوشی کز سفال میکده ساغر کشید

سر بزیر سنگ خست آن کاو مرصع کرد تاج
یا ز بهر سرفرازی منت افسر کشید

دست در دامان پیر دیر نتوانم رساند
زانکه ذیل رفعت از نه چرخ بالاتر کشید

شد سوی دیر مغان فانی ز کنج خانقه
رخت ازین عالم بسوی عالم دیگر کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.