هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی از عشق، مستی، رندی و زهد سخن می‌گوید. شاعر از عشق و مستی به عنوان تجربه‌هایی عمیق و گاه دردناک یاد می‌کند و در مقابل، زهد و تقوا را گاهی پوچ و بی‌معنا می‌داند. او از دیر مغان، خرابات و مفاهیمی مانند می و شاهد به عنوان نمادهای آزادی و رهایی یاد می‌کند و در نهایت، عشق و محبت را بی‌کران و فراتر از محدودیت‌های دنیوی می‌داند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و خرابات دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۳۳ - در طور شیخ کمال

ملمع خرقه ام از وصله ها باد پالا شد
بدان هیأت که گویی داغهای باده هر جا شد

وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه
به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد

چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی
اگر یک پایه بالا جست بر نام مسیحا شد

مر زان مغبچه زاهد که ترک عشق فرمودی
چو دیدش سبحه و سجاده زنار و چلیپا شد

جوانی دل ز دستم برد و عشقش می به دستم داد
مرا پیرانه سر اسباب رسوایی مهیا شد

بآئین صلاح و تقویم آراست شیخ آوه
همه بر باد رفت از دور چون آنشوخ پیدا شد

چه پرسی در خراباتم که نقد صبر و هوشت کو
هم اول روز ز آشوب می و شاهد به یغما شد

مرا در خانقه زهد و خرد بس تیره میدارد
خوش آن رندی که در دیر مغان سر مست شیدا شد

نبوده وادی عشق و محبت را کران ایدل
که شد آواره تر فانی درین دشت بلا تا شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴ - مخترع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.