هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف صحنه‌ای در میکده می‌پردازد که پیر مغان با حشمت و جلال نشسته و رندان مست در اطراف او هستند. عکس روی مغبچه در می‌افتاده و صحنه‌ای پر از خیال و زیبایی را به تصویر می‌کشد. شاعر از حاصل حیات خود می‌گوید و به فدا کردن جان خود در راه عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات و مفاهیم عرفانی دارد.

شمارهٔ ۱۴۱ - تتبع خواجه

در دست پیر میکده گلرنگ باده بود
یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود

رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش
از هر چه در خیال درآید زیاده بود

پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال
گردون بقد خم به درش سر نهاده بود

رندان مست هر یکی از رتبه رفیع
با اهل عرش چشم حقارت گشاده بود

هر سو ز حسن مغبچه شوخ و ساده رو
نقش دو صد خیال به دلهای ساده بود

پیر مغان اشارت جام میم نمود
از حاصل حیات خود اینم اراده بود

فانی صفت به مغبچه جان ساختم فدا
پنداشتم که مادر دهرم نزاده بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.