هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فانی بیانگر درد هجران و عشق بی‌پایان است. شاعر از بند گیسوی معشوق، درد هجران، فدا کردن جان در راه معشوق، و بی‌قدری جوهر روح در برابر لعل لب معشوق سخن می‌گوید. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق الهی، رندی، و فنا در راه معشوق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵۳ - تتبع خواجه

بند گیسوی تو از دست رها نتوان کرد
گر جدا سازیش از بند جدا نتوان کرد

دم نگه دار مسیحا که به جز نوش وصال
درد مهلک چو شد از هجر دوا نتوان کرد

چو خرامی سوی ما گر نه فقیرم بینی
جان چه باشد که به پای تو فدا نتوان کرد

قیمت لعل تو کردن نتوان جوهر روح
جوهر روح بلی خاک بها نتوان کرد

مستم آن نوع که درد دل خود را بر یار
آنچه در دل گذرد نیک ادا نتوان کرد

سجده در پیش بتان فوت نمودن نتوان
زاهدا این نه نمازست قضا نتوان کرد

باده عشق ور بخیلی نبود راست ولیک
جز به رندان خرابات صلا نتوان کرد

ای دل از نور یقین میطلبی سرمه چشم
به جز از خاک در میکده ها نتوان کرد

طلب وصل حرم هر که کند چون فانی
روی دل جز به بیابان فنا نتوان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.