هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی یاران و دوستانش می‌نالد و از این که نمی‌داند هر یک به کجا رفته‌اند اظهار تأسف می‌کند. او از بی‌وفایی دنیا و گذرا بودن زندگی سخن می‌گوید و یادآور می‌شود که اگرچه دوستان از دیدگانش غایب شده‌اند، اما هنوز در دلش حضور دارند. شاعر همچنین از ناپایداری و فناپذیری هستی سخن می‌گوید و این که همه سرانجام به سوی فنا می‌روند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی درباره مرگ، جدایی و ناپایداری زندگی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۱۷۳ - تتبع میر خسرو

یاران که یک یک از من بیدل جدا شدند
کسرا وقوف نیست که هر یک کجا شدند

بیگانگی چو بوده در آخر طریقشان
اول چرا بهجر کشان آشنا شدند

ای کاش خاک وادیشان بود می چو گرد
از باد مرگ چونکه فراز هوا شدند

صد حیف دان ز کوه و قاران خاکوش
کز تندباد حادثه هر سو هبا شدند

آرام رفت از دل من تا ز باغ دهر
آرام نا گرفته بسان صبا شدند

گل چون گیا نمایدم از گلشن جهان
ز اندوه اینکه آن همه گلها گیا شدند

بودند از وفا همه چون عمر بس عزیز
عمر عزیزوار همه بیوفا شدند

غایب ز دیده اند و به دل جمله در حضور
از دل نرفته اند گر از چشم ما شدند

فانی ازان طریق فنا کرد اختیار
کان همرهان شدند به راه فنا شدند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲ - در طور میر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴ - تتبع مولانا کاهی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.