۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸ - تتبع خواجه

گدای کوی خرابات تاجدارانند
خرابات جام می عشق هوشیارانند

قرارگاه دل آن طره را چسان سازم
در آن سلاسل مشکین چو بیقرارانند

به گلشن رخش از بلبلی چو من چه حساب
که بیحساب تر از من دو صد هزارانند

به حسن لاله رخان شباب بین ای چشم
که پنجروزه چو گلهای نو بهارانند

به دیر مغبچه مست من چو جلوه کند
ز خیل جان به ته پاش خاکسارانند

سمند ناز چو رانی نظاره کن هر سو
که جانفشان به سر راه دلفگارانند

برون نیایم از آنجا چو فانی از مستی
معاشران گرم از مجلس فنا رانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.