۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹ - تتبع خواجه

دوشم از سوز فنا با قد خم یاد آمد
شمع در گریه شد و چنگ بفریاد آمد

با همه سنگدلی رحم کنی گر دانی
کز غم هجر توام دوش چه بیداد آمد

رسم تاراج خرابی چو بدید ابر بهار
گریه اش ناله کنان بر گل و شمشاد آمد

از خزان ریخت جوانان چمن سرو مگر
کز چنان تفرقه از راستی آزاد آمد

اجل از هجر تو میخواست که قتل آموزد
از پی کسب هنر جانب ارشاد آمد

دوش رفتم به خرابات و به جامی شد دفع
آنچه از دور زمان بر دل ناشاد آمد

فانیا قطع بیابان خودی دشوار است
مگر آنکس که به توفیق خداداد آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.