۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰ - تتبع خواجه

باده صافست و خرابات صفایی دارد
روم آن سو که عجب آب و هوایی دارد

جامه سرخ ببر کرد و دلیلست به خون
زانکه از خون کسان رنگ قبایی دارد

جلوه ابرویت از می سرم افکند بزیر
گو بکن سجده که خوش قبله نمایی دارد

سگ وفادار و جفاجو به جهان سگ منشان
من سگ آن کسم ای دل که وفایی دارد

دل که از حسرت رخسار و لبت رنجور است
ز گل و قند همانا که دوایی دارد

سگ او خون دل من خورد و من غم او
زین که رنج و الم آلوده غذایی دارد

فانیا درد کشانند بلاکش گو رو
سوی میخانه طمع آنکه بلایی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹ - در طور خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.