۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۳ - تتبع خواجه

کوثر و حور ز گلزار جنان ما را بس
باده و مغبچه از دیر مغان ما را بس

طوبی نسیه ترا زاهد خودبین که به نقد
سایه رفعت آن سرو روان ما را بس

عالم از اهل عنان گیرد و از کهنه و نو
باده کهنه و آن تازه جوان ما را بس

چند گویی که ز افلاک به جان آفت هاست
غمزه شوخ مهی آفت جان ما را بس

ما کجا وصل کجا اینکه دل وجان باشد
به غم هجر تو خرسند همان ما را بس

آتش عشق تو چون ز اهل محبت جویند
بر جگر داغ وفای تو نشان ما را بس

چه غم آلودگی می چو دراید در موج؟
بهر غفران تو یک قطره ازان ما را بس

ای صبا هر یکی از اهل وفا را یاریست
یاری و مهر فلانی به جهان ما را بس

فانی از خلق بریدن سبب خوش حالیست
باش خوشحال که این سیرت و سان ما را بس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴ - مخترع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.