هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان فردی مست و عاشق بیان می‌شود. شاعر از ناتوانی در برخاستن به دلیل مستی و عشق سخن می‌گوید و از معشوق طلب یاری می‌کند. او از رنج‌های دل و ناامیدی از اهل زمان شکایت دارد و تنها نشستن با دوست را آرزو می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۲۹ - تتبع خواجه

مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم
افتم ای مغبچه خود گو که چسان برخیزم

سر گرانم ز خمار اینکه نیارم برخاست
لطف کرده چو دهی رطل گران برخیزم

مگس روح نشسته به لبت چون گویم
خیز گوید که چسان از سر جان برخیزم

یک زمان نیست که صد رنج به دل ننشیند
به که از انجمن اهل زمان برخیزم

گفت مستی و نشستن نتوانی برخیز
چون به وقتی که نشستن نتوان برخیزم

هر زمانی که بر پیر خرابات دمی
بنشینم همه با بخت جوان برخیزم

فانیا گوی ازان بزم چرا برخیزی؟
غیر با دوست نشیند من ازان برخیزم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.