هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اسارت در چشمان معشوق می‌گوید و از رنج‌های عاشقی شکایت می‌کند. او از بی‌اعتنایی معشوق و رقیبانش می‌نالد و آرزوی وصال دارد، اما خود را در مقام حقیر و ناتوان می‌بیند. همچنین، از تضاد بین عشق زمینی و وعظ واعظان سخن می‌گوید و از فداکاری‌هایش در راه عشق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۲۳۱ - تتبع شیخ

به دو چشم یار اسیرم که همی زنند تیرم
به من غریب رحمی که به کافران اسیرم

چو بکوی و قد او شیفته ام اگر چه واعظ
دهدم ز روضه و حور فسانه کی پذیرم

اجلم رقیب و عمرم شده آن لب روان بخش
نه از آن بود گریزم نه ازین بود گریزم

من از آرزوی آن تیغ هلاک و او کشد غیر
بکشید جای آنست ز غیرت ار نمیرم

به من از تو جور ناید به کجا رسد وصالت
که ترا جناب عالی من زار بس حقیرم

چو به میهمانم آیی کشم آه و نیم جانی
که جزین متاع نبود ز قلیل و از کثیرم

پی یک نظر به کوی تو درآمدم چو فانی
نظری نهفته گه گه تو ز حال وامگیرم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.