هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و خود را در جمعی خاص اما مردود می‌داند. او از زاهد و شیخ انتقاد می‌کند و ترجیح می‌دهد به جای تسبیح، زنار ببندد. با وجود ظلم و ستم فلک، خود را همواره در بزم می‌یابد و از استغفار دوری می‌جوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین اشاره به مفاهیمی مانند می‌نوشی و انتقاد از زاهد ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۴۴ - تتبع خواجه

منکه دردی کش آن مغبچه خمارم
جام جم کهنه سفال در او پندارم

بزم او حلقه جمعیت مخصوصان است
منکه مردودم و آشفته نباشد یارم

چو کشم جانب رندان سبوی باده بدوش
طعن زاهد شنوم لیک به خویشش نارم

پشت از بار جفای فلکم گشته نگون
دوش زیر سبوی بزم مهی انگارم

زاهدا کفر خود و دین تو دیدم نشوم
راضی ار پهلوی تسبیح نهی زنارم

شیخ شهرم چو دهد توبه ز می نیست ولیک
پیر دیر ار شنود کار جز استغفارم

گر چه آئین فلک شیوه ناهمواریست
فانیا زو ستم و ظلم رسد هموارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳ - تتبع مخدوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.