هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های عاشقانه خود می‌گوید و بیان می‌کند که تنها پناهگاهش در این رنج‌ها، بیهوشی و مستی است. او خود را در خدمت معشوقی بی‌رحم می‌داند و از ناکامی‌های عشقی و دردهای روحی خود سخن می‌گوید. همچنین، به نادرویش بودن خود در لباس درویشان اشاره می‌کند و از این که در دردکشی از دیگران پیشی گرفته، اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشقی و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۴۷ - تتبع خواجه

منکه هر دم ز فلک صد الم آید پیشم
غیر بیهوشی و مستی چه صلاح اندیشم؟

گر بزنار میان چست کنم عیب مدار
منکه در خدمت آن قاتل کافر کیشم

نکند سود مرا کسوت درویشانه
زانکه در خرقه فقر آمده نادرویشم

صاف عشرت ز چه رو کم رسدم از عشاق
چونکه در دردکشی از همه رندان پیشم

خون اکشم عجبی نیست چو آن لؤلؤ وش
زده بر مردمک دیده ز مژگان نیشم

مهوشان گر چه بلایند چه غم ای فانی؟
من چو در عشق گرفتار بلای خویشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.