۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۷ - تتبع خواجه

منکه هر دم ز فلک صد الم آید پیشم
غیر بیهوشی و مستی چه صلاح اندیشم؟

گر بزنار میان چست کنم عیب مدار
منکه در خدمت آن قاتل کافر کیشم

نکند سود مرا کسوت درویشانه
زانکه در خرقه فقر آمده نادرویشم

صاف عشرت ز چه رو کم رسدم از عشاق
چونکه در دردکشی از همه رندان پیشم

خون اکشم عجبی نیست چو آن لؤلؤ وش
زده بر مردمک دیده ز مژگان نیشم

مهوشان گر چه بلایند چه غم ای فانی؟
من چو در عشق گرفتار بلای خویشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.