هوش مصنوعی: شاعر در این متن از شنیدن سخنان معشوق خود دچار اضطراب و بی‌تابی شده و برای اثبات صداقت خود، سوگندهای متعددی می‌خورد. این سوگندها به موضوعات مختلفی مانند طبیعت، حیوانات، مذاهب، اعمال روزمره و ویژگی‌های معشوق اشاره دارند. در پایان، شاعر از آوردن چنین سخنانی در قالب هزل پشیمان می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم پیچیده عاطفی و فرهنگی است و برخی از سوگندها ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از هزل و طنز تلخ نیاز به درک بالاتری از ادبیات دارد.

شمارهٔ ۲۵

چو این سخن بشنیدم ز لفظ آن دلدار
ز من برفت به یکباره صبر و هوش و قرار

به عذر خواهی سوگند می خورم اکنون
مگر کند ز منش باور این سخن آن یار

در آن سخن اگر آرم شکی و تاویلی
زلات وعزی یکباره گشته ام بیزار

به حق کافر و زندیق و مرتد و ترسا
به جایگاه کشیشان هند و روم و تتار

به حق طاعت در دیر و زهد رهبانان
به بانگ کردن ناقوس و بستن زنار

به غول راهزن اندر بر و بیابانها
به دیو وحشی خونخوار در شخ کهسار

به حق محفل رندان و حلقه اوباش
به دزد رهزن خونی و شبرو طرار

به جنگ کردن با یکدگر دو آلک باز
به نرد و خصل حریف و به داو برد قمار

به ژاژهای عتابی و شعرهای کسال
که برده اند الف و شین ز پیکر اشعار

به بنگ خوردن آن عارفان میلی شکل
به عیش راندن آن صوفیان بی مقدار

به بزم طامع ابله به عیش راندن او
به جایگاه خرابات و خم و دردی خوار

به حق حمله بران بر مسافر سر راه
به حق جبه بران نشسته در بازار

به حلم و زیرکی و حکمت شتربانان
به شان تنگ و دوال هوید پوش و نزار

به اسب ارچل شب کور سکسک لاغر
به پوز استر و آن اشتر گسسته مهار

به چنگ شیر و نهیب پلنگ و شوکت پیل
به گردن شتر و شاخ گاو و گوش حمار

به عطسه بز کور و به بانگ سرفه قوچ
به حرمت سگ گرگین به گربه بیمار

به خوبی لب و دندان خوک و بینی خرس
به حیله سازی روباه و آن . . کفتار

به نغمه های کلاغ از میان ویرانه
به پاره های نجاست گرفته در منقار

به صید کردن شاهین و وهم تهیو و کبک
به جنگ و بانگ سگ و گربه بر سر دیوار

به لحن بلبل مست و دم هزار آوا
به بانگ قمری و سار و کبوتر طیار

به حق شانه و پود به گرد ماسوره
به چوب کار و به آن ریسمان و دست افزار

به زشت روئی زنگی و چهره حبشی
به تنگ چشمی و شوخی دلبران تتار

به حق سفسطه و مکرهای خناسی
به سهم شحنه و غمازی سپهسالار

به خنده ناکی خونی اسیر در کف خصم
به تازه روئی شولان اسیر بر سردار

به جیش راند کفش و به گاو برزگران
به بیل و پشته و گردون و گاو و جفت شیار

به گند کوده سرگین و کود بر صحرا
به بانگ داشتن دشتبان به خربزه زار

به قد و موی و به روی و به چشم دلبر من
که سرو و سنبل و نسرین و نرگس است و بهار

به لطف خنده شیرین و لعل دلدارم
که چند قطره قند است و صد هزار انگار

کسی چنین سخن اندر میان هزل آورد؟
بدین دو بیت مرا واجب است استغفار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.