هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق می‌گوید و با زبان التماس و درخواست، از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او از تشنگی وصل، روزه‌ی فراق، و غم عشق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که با پیام، جامی از لعل آبدار، لقمه‌ای از خوان وصل، و نامی از قبولی، او را از این بند غم آزاد کند. در پایان، خود را درویش و نیازمند وصال و جمال معشوق می‌خواند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و تشنگی وصل نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸

آخر شبی ز لطف سلامی به مافرست
روزی به دست باد پیامی به ما فرست

در تشنگی وصل تو جانم به لب رسید
از لعل آب دار تو جامی به ما فرست

در روزه فراق تو شد شام صبح من
از خوان وصل لقمه شامی به ما فرست

آن مرغ نادرم که غمت دانه من است
چون دانه ام نمودی دامی به ما فرست

وان هندویم که کنیت خاصم غلام تست
ای ترک شوخ نام غلامی به ما فرست

گر رد شدم ز بند غم آزاد کن مرا
ور کرده ای قبولم نامی به ما فرست

آخر توانگری ز وصال و جمال خویش
درویشم ونگه کن و وامی به ما فرست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.