هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه عشق نافرجام خود میگوید. او از بیوفایی معشوق شکایت دارد و بیان میکند که در دنیا هیچ دل شادی وجود ندارد زیرا غم عشق معشوق همهجا را فرا گرفته است. شاعر از ناتوانی خود در تحمل این عشق و نبود صبر در برابر آن سخن میگوید و تنها همدم خود را معشوق میداند. او در نهایت از معشوق میخواهد که با او دشمنی نکند و غم بیشتری برایش نفرستد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و ناامیدی ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۲
غم عشق تو یکدمم کم نیست
مونسم بی رخ تو جز غم نیست
در تو یک جو وفا نماند و هنوز
عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست
در جهان تا غم تو پای نهاد
یک دل شاد خوار و خرم نیست
صبر با عشق من ندارد پای
عشق با صابری مسلم نیست
با تو گویم حکایت غم تو
که مرا جز تو یار و همدم نیست
به جوانی خوش از تو خرسندم
آفرین بر تو باد کآنهم نیست
چه شوی دشمنم چو دوست نئی
زخم باری مزن چون مرهم نیست
زین پسم غم به همدمی مفرست
که مرا آرزوی همدم نیست
مونسم بی رخ تو جز غم نیست
در تو یک جو وفا نماند و هنوز
عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست
در جهان تا غم تو پای نهاد
یک دل شاد خوار و خرم نیست
صبر با عشق من ندارد پای
عشق با صابری مسلم نیست
با تو گویم حکایت غم تو
که مرا جز تو یار و همدم نیست
به جوانی خوش از تو خرسندم
آفرین بر تو باد کآنهم نیست
چه شوی دشمنم چو دوست نئی
زخم باری مزن چون مرهم نیست
زین پسم غم به همدمی مفرست
که مرا آرزوی همدم نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.