هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، درد فراق و بی‌وفایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌توجهی معشوق، شکسته‌شدن عهدها و ناله‌های بی‌پاسخ خود می‌نالد و با اشاره به داستان‌های عاشقانه‌ای مانند شیرین و فرهاد، عمق رنج خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی پیچیده، درد عشق و اندوه است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌های ادبی و اشاره به داستان‌های تاریخی مانند شیرین و فرهاد، نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.

شمارهٔ ۴۰

دلبرا دوش در آن عیش منت یاد نبود
که دل بنده ز بند غمت آزاد نبود

اگر از صحبت من یاد نیاوردی هیچ
آخر ای سنگ دل از عهد منت یاد نبود

شرم روی من و خشم آوری خلق مگیر
شرمت از آن همه بد کردن و بیداد نبود

سنگ خارا ز دلت به که در آن شادیها
رحمتت بر من دل خسته ی ناشاد نبود

بر ره گفت تو رفتیم و همه بود خلاف
عهد تو نیک بدیدیم و به جز باد نبود

رفت بنیاد دل ما و از آن بود همه
که بر امید من و قول تو بنیاد نبود

دل ز شاگردی مهر تو بلا دید بلا
لاجرم دید و در کار خود استاد نبود

شهری از ناله و فریاد من آگاه شدند
خود تو را هیچ خبر زان همه فریاد نبود

پیش شیرین لب تو گر پسر همگر مرد
او دراین راه به از خسرو و فرهاد نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.