۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

شکرش در سخن گهر ریزد
خنده اش پسته بر شکر ریزد

عاشقش همچو شمع در شب وصل
پیش رویش نخست سر ریزد

گر سموم عتاب او بجهد
از درخت حیات بر ریزد

ور نسیم عنایتش بوزد
گلبن خشک برگ تر ریزد

ابر بر بام او به جای سرشک
همه خونابه جگر ریزد

چشم آهو وشش به مخموری
رنگ از خون شیر نر ریزد

مجد آن در زند همی که براو
گرپرد جبرئیل پر ریزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.