هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و انتظار گلایه می‌کند و از باغ امید و صبح نوید می‌خواهد تا شادی و آرامش را به او بازگردانند. او از جام مفرح و شربت گلشکر برای تسکین دلش می‌خواهد و از وعده‌های بی‌ثمر خسته شده است. در پایان، از نسیم سحر می‌خواهد تا خبری از راه عراق برایش بیاورد و به مقدم میمون شاه دادگر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۵

آخر ای باغ امیدم گل شادی به برآر
آخرای ای صبح نویدم شب هجران به سر آر

جان شیدا شده را جام مفرح درده
دل سودا زده را شربتی از گلشکر آر

خبری خوش ده و این آتش دلها بنشان
یک نفس تازه درآکام دلی چند برآر

ز حدیث سفر و وعده ملولیم ملول
وعده و عشوه مرا کشت حدیثی دگرآر

برسر راه عراق است دل بی خبرم
ای نسیم سحر از راه عراقم خبر آر

صبح کردار به مهر از ره مشرق درتاز
مژده مقدم میمون شه دادگرآر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.