۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶

یارب این واقعه کی بر دل من کرد گذر
که بزودی کند آن سنگدل آهنگ سفر

هرگز این قصه که خواندی و که کردی در گوش
هرگز این حال که گفتی و که کردی باور

ای فراموش شده بر دل تو عهد کهن
یاد کن آخر از آن صبحت چون شیر و شکر

یاد بود آن گه میعاد که من بودم و تو
یاد باد آن شب از روز جوانی خوشتر

الحق آن وعده وصلت چه نکو کرد وفا
یا ز آن بستن عهدت که چه خوش رفت به سر

ای دریغ آنهمه امید من و وعده تو
که نه آن کرد وفا و نه ازین دیدم اثر

آه از آن قول و قرارت که خطا بود و خلاف
آه از آن وعده وصلت که هبا بود و هدر

طمع وصل تو کردیم هوس بود و هوی
دل به مهر تو سپردیم خطا بود و خطر

در فراق تو هر آن شب که به روز آوردم
دیده تا روز گرفتار سها بود سهر

ناله و گریه چه سود است چو تقدیر رسید
اینچنین رفت چو تدبیر قضا بود و قدر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.