۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

دیدی که مهر ما به چسان خوار داشتی
عهد مرا چگونه سبکبار داشتی

دیدی که تا زمهر تو تیمار داشتم
ما را چگونه در غم و تیمار داشتی

تا داشتم چو جان و دلت داشتم عزیز
تا داشتی چو خاک رهم خوار داشتی

بس روز تا شبم ز خور و خواب بستدی
بس شب که تا به روزم بیدار داشتی

زاول که لاف دوستی و مهر ما زدی
با ما نه زین صفت سرآزار داشتی

تا نقطه وفای تو درسینه داشتم
سرگشته ام به صورت پرگار داشتی

یکچند داشتی دل و پس کشتیش به جور
چندین زمانش از پی این کار داشتی

امسال با که داری کز ما بریده ای
آن رغبتی که در حق ما پار داشتی

در خاطرت نیامد کآخر به عمر خویش
بیچاره ای شکسته دلی یار داشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.