هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق سخن میگوید، با بیان احساس تنهایی و بیتابی در غم معشوق. او از معشوق میخواهد که نزدش بماند و با پرسشهای مکرر، احساسات خود را بروز میدهد. در نهایت، با نوعی تسلیم و پذیرش، از معشوق میخواهد که برود، اما با اشاره به زیباییهای او.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک کامل نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۹
بیابیا که شدم درغم تو سودائی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهائی
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی طاقتم ز شیدائی
مرو مرو چه سبب زود زود می بروی
بگو بگو که چرا دیر دیر می آئی
بده بده که چه آورده ای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسائی
نفس نفس زده ام ناله ها ز فرقت تو
زمان زمان شده ام در غم تو سودائی
مجو مجو پس ازین زینهار راه فراق
مکن مکن که کشد کار من به رسوائی
برو برو که چه خوش می روی به شیوه گری
بچم بچم که چه خوش می چمی به رعنائی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهائی
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی طاقتم ز شیدائی
مرو مرو چه سبب زود زود می بروی
بگو بگو که چرا دیر دیر می آئی
بده بده که چه آورده ای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسائی
نفس نفس زده ام ناله ها ز فرقت تو
زمان زمان شده ام در غم تو سودائی
مجو مجو پس ازین زینهار راه فراق
مکن مکن که کشد کار من به رسوائی
برو برو که چه خوش می روی به شیوه گری
بچم بچم که چه خوش می چمی به رعنائی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.