هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از این که معشوق او را نادیده گرفته و دلش را شکسته، شکایت دارد. او از احساس پشیمانی و رنجش خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از اعتقاد و ایمان خود به معشوق سخن می‌گوید و از این که معشوق او را از خود رانده، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «غم تو بی تو چون توانم خورد» و «رنجه شو گه گهی که بتوانی» بیانگر احساسات پیچیده و رنج‌های عاطفی هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۹۱

دل ز من برده ای و می دانی
آشکار است این نه پنهانی

به دل برده نیستی خرسند
باز در بند بردن جانی

ملک ما خود دلی و جانی بود
این ببردی و در پی آنی

ندهم جان به رایگان به کفت
که به دل می خورم پشیمانی

کار دل خود گذشت لیکن جان
گر دهی بوسه بوکه بستانی

خواندیم دی ولی نه از پی آن
که مرا نزد خویش بنشانی

خواندیم دی ولی نه از پی آن
که مرا نزد خویش بنشانی

بعد عمری نه این امیدم بود
که چنین خوش عنایتم خوانی

گر سگ خویش داده ای لقبم
چون سگان از درم چرا رانی

غارت خانه دلم کردی
که نه در شهر کافرستانی

رو که ایمان به کیشت آوردم
کآفت عقل و دین و ایمانی

با چنین اعتقاد و دین که توراست
کافرم کافر ار مسلمانی

دل ویران من چو مسکن تست
لیک رسم است گنج و ویرانی

غم تو بی تو چون توانم خورد
من و حالی بدین پریشانی

به خداکت سپاس ها دارم
گر ازین زندگیم برهانی

ناتوانم مدار رنجه مرا
رنجه شو گه گهی که بتوانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.