هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به توصیف زیبایی‌های بی‌نظیر معشوق خود می‌پردازد و با مقایسه‌هایی مانند لشکرکشی سلطان، حوراوشی رضوان، و چستی و چالاکی خاقان، بر بی‌همتایی معشوق تأکید می‌کند. همچنین، شاعر از درد هجران و بی‌قراری خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ درمانی برای درد فراق وجود ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک برخی از تشبیهات و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۳۱

چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد

بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد

فلک دارد مهی چون روی او لیک
ز لعل و در لب و دندان ندارد

چمن دارد چنان سروی ولیکن
رخ خوب و لب خندان ندارد

به مهر و مه رسیدن دارد امکان
ولی در وی رسید امکان ندارد

دلم دارد بتی دلدار و دمساز
ولی بی وصل جانان جان ندارد

تنم دارد دلی در غم شکیبا
ولی با درد او درمان ندارد

من سرگشته را شب نیست کز هجر
چو زلف خویش سرگردان ندارد

به وصف روی آن دلبند دوران
هنرمندی چو من دوران ندارد

در این ایام یک صاحب هنر نیست
که جاه از صاحب دیوان ندارد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.