۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

ای زاحسانت آز آواره
وی زانعامت آرزو زاده

بانگ یوزت به ببر بیم دهد
پاست از بیخ برکند باره

سرو سرور سوار سروآسا
سر سور سپهر و سیاره

شهره شهر شیر شرزه شکار
شرف شحنه شبانکاره

خاک گردد ز خشمت اختر خصم
خور و خیزت ز خنجر خاره

پشه با پیل اگر زند پهلو
پشه را پوستین شود پاره

گوئیا کز تو گشت گوینده
گاه مردیم گواه گهواره

به من بی نظیر کن نظری
تا جهانی شوند نظاره

غم و غبنم کشند اگر شودم
غیر تو غمگسار و غمخواره

چه خرم چون نه چاره مانده نه چیز
چکنم چون نجوئیم چاره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.