هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از سنایی است که در آن شاعر به بیان عشق و بندگی خود نسبت به معشوق می‌پردازد. او از زلف و چشمان معشوق سخن می‌گوید و ابراز می‌کند که حاضر است جان خود را فدای او کند. شاعر از جفاهای معشوق نیز شکایت می‌کند اما همچنان به او وفادار است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۳

بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا
چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا

خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار
من ننشانم ز جان باد هوای ترا

کاش رخ من بدی خاک کف پای تو
بوسه مگر دادمی من کف پای ترا

گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من
بر سر و دیده نهم رایت رای ترا

تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من
جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا

بار نیامد دلم در شکن زلف تو
گر نه به گردن کشم بار بلای ترا

بنده سنایی ترا بندگی از جان کند
گوی کلاه ترا بند قبای ترا
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.