هوش مصنوعی:
شاعر هر شب از غم و درد شکایت میکند و به درگاه معشوق میآید. از شدت گریه و ناله، خون از چشمانش جاری میشود و حتی خاک آستانه در معشوق بوی خون میدهد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانهی عمیق و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به ریختن خون میتواند برای برخی از خوانندگان جوان ناخوشایند باشد.
شمارهٔ ۴۳۸
هر شب چو رهی زبون زغم می آید
برراه وثاق تو برون می آید
از بسکه زدیده بردرت ریزم خون
از خاک در تو بوی خون می آید
برراه وثاق تو برون می آید
از بسکه زدیده بردرت ریزم خون
از خاک در تو بوی خون می آید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: رباعی
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.