هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از ناامیدی و درد عشق، بیوفایی یار، و رنجهای روحی خود سخن میگوید. او از روزگار تیره و احساس بیقراری خود مینالد و در عین حال، به زیبایی معشوق و اشتیاق دیدارش اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و گاه تلخ است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با شعر کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۱۹
نیست کس بعهد ما یار یار خویش را
دوست خصم جان بود دوستدار خویش را
آن سیاه کوکبم کز غم تو کردهام
تیره همچو روز خود روزگار خویش را
او بر خش ناز و من خاک رهگذر چسان
دست بر عنان زنم شهسوار خویش را
مهر من طلوع کند در هوای خود ببین
اضطراب ذره بیقرار خویش را
باز پیچ و خم مکن همچو شعلهام
یا برون کن از دلم خارخار خویش را
شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی
یار شهر بنگرم شهریار خویش را
مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من
دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را
دوست خصم جان بود دوستدار خویش را
آن سیاه کوکبم کز غم تو کردهام
تیره همچو روز خود روزگار خویش را
او بر خش ناز و من خاک رهگذر چسان
دست بر عنان زنم شهسوار خویش را
مهر من طلوع کند در هوای خود ببین
اضطراب ذره بیقرار خویش را
باز پیچ و خم مکن همچو شعلهام
یا برون کن از دلم خارخار خویش را
شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی
یار شهر بنگرم شهریار خویش را
مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من
دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.