۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳

گفتی شویم کی من از او او ز من جدا
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا

خوش آنکه جا کنم ببرت چند سوزدم
رشک قبا جدا حسد پیرهن جدا

نالان از آن چو مرغ اسیرم که سوزدم
هجران گل جدا و فراق چمن جدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.