۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

بی‌تو مرگ آسوده سازد اضطراب دل مرا
آنچه گردابست عالم را بود ساحل مرا

ناید از دستم گشاد عقدهای دل که هست
ناخنم سست و هزاران عقده مشکل مرا

در محیط عشق کز وی نیست امید نجات
این بسم کز دورافتد چشم بر ساحل مرا

برنخوردم زآنچه در کشت محبت کاشتم
کز زمین تارست رزق برق شد حاصل مرا

روز و شب اکنون بپویم در رهت کی دیده کس
رسته از رنج ره و آسوده در منزل مرا

بر تنم زخمی نه و غلطم بخون دیدی چسان
کشت از تیغ تغافل عاقبت قاتل مرا

نیستم پروانه کایم از چراغان در سماع
شعله رخساری به از صد شمع در محفل مرا

نیست ممکن در محبت اوج گیرد کوکبم
جز شبی کاید فرود آن ماه در منزل مرا

هرگزم نشکفت از وصلت گلی بعد از وفات
جز گل حسرت دمد آیا چه گل از گل مرا

آه تا کی با رقیبان می‌کشی وز تاب می
خون چکد از رخ ترا و خون چکد از دل مرا

گرنه از محمل نشینم تنگ دل مشتاق چیست
چون جرس این ناله زار از پی محمل مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.