۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

بر سینه ی خود یار نهد سینه ی ما را
تا تازه کند حسرت دیرینه ی ما را

در کسوت فقریم تن آسوده سزد فخر
بر جامه ی زر خرقه ی پشمینه ی ما را

زان سینه که باشد تهی از کینه ی اغیار
ظلم است که بیرون نکنی کینه ی ما را

خون در دل ما نیست که این چشم گهربار
پرداخته از بهر تو گنجینه ی ما را

در مکتب عشقت که از او کس نشد آزاد
گو صبح نباشد شب آدینه ی ما را

زین بیش مشو هم نفس غیر و ز غیرت
هر لحظه مکن نو غم دیرینه ی ما را

مشتاق سرشگت نبرد از دل ما زنگ
بی فایده صیقل مزن آیینه ی ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.